کد مطلب:298605 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:170

مصیبت غیرقابل تحمل


ممكن است این سوال به خاطر خواننده ی محترم خطور كند كه درست است مصیبتهای ذكر شده مصیبتهای غیر قابل جبران و بزرگی بود و هر یك از آنها بتنهایی كافی بود تا افراد معمولی و زنان داغدیده ی دیگر را بیتاب و بی قرار كند، اما برای فاطمه ی اطهر با آن همه كمالات و فضایل و نیروی فوق العاده ای كه از نظر ایمان به خدا و روز جزا داشت قابل تحمل بود و می توانست همه را بر خود هموار كند و برای رسیدن به


پاداشهای بزرگی كه خدای تعالی برای صابران مقرر فرموده لب فروبندد؟ و بخصوص آنكه كسی بگوید: بشرحی كه در باب فضایل فاطمه خواندیم: چگونه فاطمه هنگام رحلت پدر با شنیدن دو سه جمله كه رسول خدا (ص) به او فرمود، و از مرگ زودرس و عمر كوتاهش او را با خبر ساخت خوشحال شد و گریه اش برطرف گردید [1] ، و با این خبر غیبی دانست كه مدت اندكی بیشتر در دنیا زندگی نخواهد كرد و این فراق دردناك به وصالی شیرین مبدل می گردد، و با اینحال آن همه گریه و بیتابی برای چه بود؟

پاسخ آن ست كه آری این مصیبتها برای بانویی مانند فاطمه قابل تحمل بود اما آن مصیبتی كه فاطمه را بیتاب كرده و تحمل و قرار را از او گرفته بود- و اساسا فاطمه ی زهرا را به عنوان اینكه یكی از افراد با ایمان و مسلمانان متعهد و مسئول بود ملزم به فریاد اعتراض نموده و به شكوه و ناله و بیتابی و بی قراری واداشته بود- آن مصیبتی بود كه اسلام را از مسیر واقعی خود منحرف می ساخت، و به عبارت دیگر با خانه نشین شدن علی (ع) و روی كار آمدن منافقان، انحراف در رهبری اسلام و مسلمین پیدا می شد و زحمات بی امان و شبانه روزی پیغمبر اسلام در طول بیست و سه سال پر تلاش همه از بین می رفت و از اسلام جز صورت و نامی بیش نمی ماند و به دنبال این انحراف صدها و هزاران انحراف غیر قابل جبران دیگری پیش می آمد- چنانكه پیش آمد-.

این مصیبتی بود كه نه تنها برای فاطمه، بلكه برای هیچ مسلمان مسئولی قابل تحمل نبود، و هیچ انسان باایمان و متعهدی در برابر آن نمی توانست ساكت باشد و بی تفاوت از آن بگذرد، مگر نه آن است كه خود پیغمبر اسلام فرموده:

«اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه و الا فعلیه لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعین». [2] .

(هر گاه در میان امت من بدعتهایی پدیدار شد آنكس كه عالم است (و بدعت را می داند) باید دانش و اطلاع خود را اظهار كند وگرنه لعنت خدا و فرشتگان و همه ی مردم بر اوست.)


و در جای دیگر فرمود:

«اذا رایتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البرائه منهم و اكثروا من سبهم و القول فیهم و الوقیعه و باهتوهم كیلا یطمعوا فی الفساد فی الاسلام و یحذرهم الناس و لا یتعلمون من بدعهم...» [3] .

(هر گاه پس از من مردمان اهل ریب (كه خود در دین خود شك داند و دیگران را هم به شك می اندازند) و بدعتگذاران را دیدید از آنها بیزاری جویید و بسیار به آنها دشنام دهید و درباره ی آنها بد گویید و طعن بزنید و با دلیلهای قاطع و روشن آنها را محكوم و مبهوت سازید تا آنها به فساد در اسلام طمع نكنند و مردم از آنها بر حذر باشند و از بدعتهای آنها نیاموزند...)

و كدام بدعتی بالاتر از این بود كه مقام خلافت و منصب رهبری اسلام را از كسی كه پیغمبر اسلام به فرمان خدای تعالی او را به این مقام و منصب تعیین فرموده بود بازگیرند و او را كنار بگذارند، و چه انحرافی از این خطرناكتر بود كه رهبری امت را كه تنها از طریق وحی و امر خدا و پیغمبر باید تعیین شود به دست كسانی كه هیچ گونه شایستگی و لیاقت این كار را نداشتند- برخلاف دستور خدا و پیغمبر- بسپارند و به دنبال آن صدها و هزاران بدعت دیگر در طول تاریخ به دست خود و دیگران در دین بیاورند، و اساسا راه را برای غاصبان و بدعتگذاران و طاغیان دیگر باز كنند.

این مصیبت نه برای فاطمه ی اطهر و نه هیچ مسلمان دیگری كه آن را درك می كرد قابل تحمل و اغماض نبود و بلكه از آن سو تكلیف آور و مسئولیت ساز بود و تا سرحد جان در حدود شرایط و امكانات برای آنها وظیفه ای را پیش می آورد.


[1] براي اطلاع بيشتر صفحه ي 80 از همين كتاب را ملاحظه فرماييد.

[2] سفينه البحار، ج 1، ص 63.

[3] اصول كافي، ج 2، ص 375.